دَرهم

نوشته های یک بای پولار

دَرهم

نوشته های یک بای پولار

دلقکی به نام عشق

عشق چیز عجیبیه...

وقتی درونش هستی به تصور خودت خوشبختی، تصورت از خودت پادشاهیه که هیچ چیز کم نداره جز رسیدن، تصور می کنی زیباترین و قویترین انسان روی زمینی.

فکر می کنی عشق بالاترین و زیباترین و پر معناترین چیزی هست که داری...


ولی وقتی از بیرون با نگاه عقل و منطق نگاه می کنی و قلبت رو وادار می کنی به فرمانبردن از مغزت؛

می بینی عشق مثل یک دلقک می مونه، تو مثل یه کودک تو ردیف اول نشستی و یه ظرف پر از پاپ کُرن (زندگیت) دستت گرفتی و داری از حرکات بی منطق و گاهی بی مزه اون دلقک لذت می بری.


و بعدها متوجه می شی که دلقک (عشق) زمان زندگی رو ازت گرفته و به جاش بالا و پائین پریده برات.

به جاش زمان تفکر و یادگیری و پیشرفت رو ازت گرفته.

به جاش یه ظرف خالی پاپ کُرن رو دستت مونده.


می فهمی نفهمیدی پاپ کُرن رو کی خوردی؟ حتی می فهمی نفهمیدی مزه پاپ کُرن چه جوری بوده؟




اکثر انسانها برای یک بار هم که شده توی اون ردیف اول نشستن ولی هنوز هستن اشخاصی که دوست دارن بازهم تو همون ردیف اول بشینن



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد