دَرهم

نوشته های یک بای پولار

دَرهم

نوشته های یک بای پولار

ثواب اجباری

مشکلی جدید و نوین در زندگی پر نشیب من، سهم من از این ثواب هیچ است


سهم من همان بی اعتمادی ها و بی توجهی هاست


من ثواب می کنم، باید ثواب کنم، اما پدرم مرد خوبیست، پدرم از من بهتر است


من ثواب باید بکنم، چرایش بر همه واضح و مبرهن است؛ خوبی کردن به همنوع!!!!


سوالی دارم، اگر گور پدر همنوع را سرلوحه زندگی قرار دهم، مشکلی ایجاد می شود؟


اگر دیگر همنوعان هم گهگاهی به من توجه کنند و در حق من ثواب کنن، به جایی بر می خورد؟؟


اصلاً بهتر نیست آشنایان من دست از فریب دادن من بردارند؟؟؟


لااقل قدیم برای فریب دادن یا مجبور ساختن " خرج " می کردند، الآن " خر " می کنند!!!!



دوستان اگر آن " ج " گمشده را یافتید، تماس بگیرید تا من از آن خرج، بخشی را به عنوان مژدگانی بریزم به حسابتان




گذر


تصور روزهای در پیش رو برای هممون سخته


چون ما انسانیم و انسانها همیشه دنبال راحتی هستند


واسه همین داریم امروزمون رو به راحتی با مرور روزهای گذشته هدر می دیم


راه رفتنهای با خاطره و مسافرتهای به یاد موندنی


بوسیدنها، قهرها، کادو دادن ها و گرفتنها، فرار، تعقیب و ...


گریه ها، عشق ها، خندیدن ها


اینها تمام چیزهایی هستند که لحظه لحظه ی عمرمون رو هدر می دن


اینها تمام درسهایی که می تونستیم از گذشته بگیریم رو خط خطی می کنن و به جاش یکسری تصویر پوچ به اسم خاطره برامون می ذارن


کاش می فهمیدیم که خاطره با درس فرق می کنه


کاش می فهمیدم که الآن با الآن فرق می کنه


ای کاش که از الآن درس می گرفتیم تا الآن ازش استفاده کنیم . . .