دَرهم

نوشته های یک بای پولار

دَرهم

نوشته های یک بای پولار

ابرهای دوست داشتنی من

تصور کنید ابرها از نظر شکلی و مکانی ثابت بودند و زمین واسه خودش می چرخید و بعد از چندساعت این صحنه ها دوباره تکرار می شد.
دیگه به چه امیدی به آسمون نگاه می کردم؟ اگه ابرها ثابت بودن و زمین واسه خودش می چرخید همیشه می دونستی که مثلاً فردا فلان ساعت صبح اگه فلان سمت رو نگاه کنی چه شکلی از ابر رو می تونی ببینی.

فکرش هم برام ترسناک و زجر آوره چون دید زدن ابرها واقعاً برام لذت بخشه.


هروقت به آسمون نگاه می کنم و تیکه های ابر شناور تو آسمون رو می بینم هیجان زده می شم...
دوسشون دارم چون تو یه لحظه شکلشون عوض می شه و هر لحظه می تونم به رویاهام شاخ و برگ بدم.


کاش هیچ وقت ابرها ثابت نشن...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد