دَرهم

نوشته های یک بای پولار

دَرهم

نوشته های یک بای پولار

انگور نیمه شب

بنده در این ساعت عزیز 2:20 بامداد به وقت ساعت روبروم نشستم و دارم انگور می خورم و به آشپزخونه نگاه می کنم و موزیک مزخرف گوش می دم و با خودم فکر می کنم.
فکر می کنم که؛ هم سن و سالای من الآن یا خوابیدن یا قطعاً و یقیناً کارهای خیلی جذابتر و لذت بخشتری نسبت به من دارن انجام می دن...

انگور می خورم، انگور بی دونه...
نظرات 1 + ارسال نظر
mona شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:12 ب.ظ http://3noghtestan.blogsky.com

آخی...دلم برات کباب شد...

متشکرم بیش از نهایت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد