بنده در این ساعت عزیز 2:20 بامداد به وقت ساعت روبروم نشستم و دارم انگور می خورم و به آشپزخونه نگاه می کنم و موزیک مزخرف گوش می دم و با خودم فکر می کنم.
فکر می کنم که؛ هم سن و سالای من الآن یا خوابیدن یا قطعاً و یقیناً کارهای خیلی جذابتر و لذت بخشتری نسبت به من دارن انجام می دن...
انگور می خورم، انگور بی دونه...
آخی...دلم برات کباب شد...
متشکرم بیش از نهایت