دَرهم

نوشته های یک بای پولار

دَرهم

نوشته های یک بای پولار

انگور نیمه شب

بنده در این ساعت عزیز 2:20 بامداد به وقت ساعت روبروم نشستم و دارم انگور می خورم و به آشپزخونه نگاه می کنم و موزیک مزخرف گوش می دم و با خودم فکر می کنم.
فکر می کنم که؛ هم سن و سالای من الآن یا خوابیدن یا قطعاً و یقیناً کارهای خیلی جذابتر و لذت بخشتری نسبت به من دارن انجام می دن...

انگور می خورم، انگور بی دونه...

یک سوال

تو این فیلما وقتی خشاب اسلحه رو در می یارن نگاه می کنن بعدش دوباره می رن شروع می کنن به تیراندازی، مثلاً‌ می خوان ببینن چند تا گلوله دارن؟
چه جوری از بالا معلوم می شه؟ یه خشاب 30 تایی چه 1 گلوله داشته باشه چه 30 تا وقتی از بالا نگاش کنی که حداکثر 2 گلوله رو می تونی ببینی!!!!

پس خشاب "جی 36" که کامپوزیت شفاف هست و می تونید از بغل توشو ببینید غیر از سبک وزنی قابلیت دیگه ای نداره؟؟؟



ببینم اینا بدون باز کردن در یخچال هم می تونن بفهمن چی توش هست یا از دم در بانک با یک نگاه می تون موجودی حساب بگیرن؟؟؟؟

خوش به حالشون ملت با یک نگاه چه چیزهایی رو که نمی بینن...

ابرهای دوست داشتنی من

تصور کنید ابرها از نظر شکلی و مکانی ثابت بودند و زمین واسه خودش می چرخید و بعد از چندساعت این صحنه ها دوباره تکرار می شد.
دیگه به چه امیدی به آسمون نگاه می کردم؟ اگه ابرها ثابت بودن و زمین واسه خودش می چرخید همیشه می دونستی که مثلاً فردا فلان ساعت صبح اگه فلان سمت رو نگاه کنی چه شکلی از ابر رو می تونی ببینی.

فکرش هم برام ترسناک و زجر آوره چون دید زدن ابرها واقعاً برام لذت بخشه.


هروقت به آسمون نگاه می کنم و تیکه های ابر شناور تو آسمون رو می بینم هیجان زده می شم...
دوسشون دارم چون تو یه لحظه شکلشون عوض می شه و هر لحظه می تونم به رویاهام شاخ و برگ بدم.


کاش هیچ وقت ابرها ثابت نشن...


راستی من یه معذرت خواهی بدهکارم البته به خدا تقصیر من نبود


تو پست "سیگار خر است" نوشته بودم؛ یکی از دوستای من دکتره یعنی بهتر بگم پزشکه، البته یکی دیگه هم هست که اونم پزشکه ولی دیشب نبود پس منظورم همون اولیس...


اینی که اونشب نبود گندش در اومده که اصلاً پزشکی نخونده! کاردانی یا کارشناسی محیط زیست اینا داره می خونه

جدیداً هرکی هر حرفی می زنه بهم می رم تحقیق می کنم از بس که ملت دروغگو شدن.

اسم خارجی بذار گرونتر بفروش، اسم خارجی بذار خودتو راحت کن . . .

یه چیز جالب!


جدیداً برای چیزایی که از قدیم بوده اسم جدید که اغلب هم انگلیسی هست می ذارن و اونو گرون می فروشن؛

خوکچه هندی 20 تومن بود الآن بهش می گن: گینه پیگ! شده 300 تومن، 300هزار تومنااااا !


این ساق شلواری ها هم از قدیم بود، الآن بهش می گن لِگ!!! Leg ؟!؟!؟ لِگ که تو انگلیسی یعنی پا! چه ربطی داره آخه؟


-----------------------------------


قدیما به یارو می گفتن چِت باز و عملی الآن می گن گُل باز !!!!

قدیم می گفتن: خلاف الآن می گن: عشق و حال !!!! خوب همون آشغاله دیگه...


از اونجائیکه من سیگاری هستم روزی دوبار به دکه های روزنامه فروشی مراجعه می کنم برای خرید سیگار، تمامی دکه ها Paper دارن و یه سری هم رسماً تبلیغ کردن!!! یارو رو دکه کاغذ A4 ی که روش پرینت شده : OCB زده

(OCB یکی از برند های Paper هست که تو ایران این پیپرها تا چند سال پیش اغلب برای سیگار دست پیچ استفاده می شد)


تو هر کوی و برزن هم می ری بوی این کثافت می یاد. از پولدار بگیر تا بدبخت همه دارن می کشن.



حس می کنم جزو اقلیت های جوان جامعه هستم، البته از این حس خوشم می یاد...